۶/۰۲/۱۳۹۱

سیاست های زبانی و آموزشی در بلژیک

اومود اورمولو
اساس سیاست های زبانی و آموزشی بلژیک همانطور که در قانون اساسی بلژیک نیز ذکر شده بلژیک را کشوری 3 زبانه تعریف کرده و بر این اساس می باشد. قانون اساس بلژیک سه زبان فلامن، فرانسوی و آلمانی را به عنوان سه زبان رسمی کشور معرفی می کند، البته این به معنای نادیده گرفتن زبانهای دیگر مهاجرین و اقلیت ها نمی باشد بلکه تنها بیان کننده تکثر سه گروه جمعیت زبانی بلژیک هست. از نظر جغرافیائی بلژیک به سه منطقه بروکسل، والونی و فلامن تقسیم بندی گردیده است. در منطقه والونی تکثر با فرانسوی زبانها و در منطقه فلامن تکثر با فلامنی (فلاندری) زبانهاست. در این مناطق مرزهای جغرافیائی بر اساس مرزهای زبانی تقیسم بندی شده و به عبارت دیگر زبانهای فرانسوی و فلامنی جزء دو گروه عمده زبانی منطقه فوق می باشند. در پایتخت نیز هر دو زبان فرانسوی و فلامنی به صورت برابر در حال تکلم می باشند. پایتخت بلژیک نمونه بارز چند زبانی و چند فرهنگی می باشد. چند زبانگی اجتماعی به رسمیت یافتن دو یا چند زبان در اجتماع و پذیرش و استفاده چند زبان از سوی تک تک اشخاص جامعه تعریف می گردد.  در تقابل با مقوله چند زبانگی اجتماعی موضوع چند زبانگی فردی ولی عدم قبول چند زبانی از سوی سیستم حاکم و تحمیل سیستم تک زبانی واقع شده است. در مقاله فوق به سیستم زبانی و آموزشی و روند تاریخی چند زبانگی بلژیک خواهیم پرداخت.
روند تاریخی چند زبانگی بلژیک
چند زبانگی منطقه فلامن از دوره قرون وسطی آغاز شده ولی در قرن 17 و در زمان لوئی 14 هم شروع به گسترش فرانسوی زبانها نموده است. در قرون 19 و 20 بر اساس بسیاری از روندهای تاریخی زبان فرانسوی به عنوان زبان غالب در منطقه بوده است. اگر پروسه فوق را فرانسوی شدن بنامیم در سال 1960 جلوی گسترش روند فوق رفته رفته گرفته شده و همزمان با تصویب و اجرای قوانین مختلفی که سعی در حمایت چند زبانی فردی به جای حمایت از چند زبانگی اجتماعی شده است.
روند تاریخی زبان منطقه والونی متفاوت می باشد علت این امر نیز تعقیب تغییرات فرانسه و تاثیرات فرانسه بر منطقه بوده است. برای مثال در انقلاب فرانسه بسیاری از لهجه های محلی به کلی از یاد برده شد و سعی در استانداردیزه کردن زبانی بود ولی در منطقه والونی سعی در عدم ورود به مرحله استانداردیزه شدن زبانی نموده و تفاوت لهجه های داخلی زبان فرانسوی سالهای در این منطقه ادامه داشته است.         
چند زبانگی اجتماعی و چند زبانگی فردی
در بسیاری از کشورهای چند فرهنگی حرکت های اجتماعی و سیاسی سبب دگرگونی چند زبانگی اجتماعی به چند زبانی فردی شده، بلژیک نمونه بارز این نوع کشورهاست. در اواخر قرن 19 در بروکسل کودکانی که زبان مادریشان فلامن بود به صورت اجباری به سیستم آموزشی دو زبانه گرایش داشته و مجبور به آموزش و تحصیل به زبان فرانسوی شده و رفته رفته این سیستم سبب گریز فلامن ها از منطقه و گسیل فرانسوی زبانها به منطقه شده است. در جبهه پیش رو نیز در منطقه فلامن و فلامن زبانهای بروکسل به سبب ممنوع بودن و سیاست های زبانی که ناشی از عدم دیده شدن زبان مادری فلامن ها بود رفته رفته به حرکت سیاسی تبدیل شد و این حرکت سیاسی در سده های 19 تا 20 شروع به تشکیل مخالفت های عمده سیاسی و ارگانیزه شدن نموده است. حرکت سیاسی مذکور زبان فرانسوی را برای گسترش و آموزش زبان فلامنی به عنوان تهدید نگریسته است. به همین سبب سیاست های زبانی منطقه فلامن در سال 1960 قوانین متعدد زبانی در حوزه چند زبانگی را تصویب نمود به طوریکه بسیاری از این قوانین سبب عدم رسمی شدن زبان فرانسوی در منطقه فلامن شدند. ولی در عین حال این نوع نگرش سبب گسترش چند زبانگی فردی در منطقه شد.  
در دیگر سو گسترش روندهای تاریخی هم زمان در بلژیک سبب گسترش چند زبانگی فردی شده؛ علت این تغییر اساسی در اواخر سده 20 دو مورد ذکر می گردد. اولین مورد مهاجرت خانواده های کارگر به شهرها و شروع به تحصیل کودکان این خانواده ها بازگو می گردد، دراین کنار این مورد ثابت بودن سیستم تحصیلی دوزبانه منطقه از 1982 تا به اکنون ذکر می گردد. قوانین مذکور سبب گسترش چند زبانگی فردی و گسترش این تفکر شده است. دومین مورد نیز ایجاد اتحادیه اروپا و تشکیل آن ذکر می گردد. تشکیل اتحادیه اروپا تاثیرات متعددی در سیستم های آموزشی و تحصیلی داشته است.  سیستم آموزشی و سیاست های زبان اروپا متشکل بر حفظ زبان مادری و آموزش دو زبان به غیر از زبان مادری هدف گذاری شده است. همانطور که مشاهده می شود سیستم و سیاست های زبانی اروپا نیز در جهت گسترش چند زبانگی فردی بنا نهاده شده است.
سیاست زبانی
سیاسی های زبانی و آموزشی بلژیک علارغم برنامه ریزی شدن بر هدف گذاری چند زبانگی فردی به سبب بسیاری از مسائل نتوانسته به صورت طولانی مدت برنامه مذکور را ادامه دهد. در خارج از پایتخت و در مناطق فلامن و والونی بر طبق قوانین وقت اجازه گشایش مدارس فلامنی و فرانسوی زبان داده نمی شد. در سال 1998 حکومت والون با تصویب قوانینی در منطقه حاکمیت خویش توانسته در کلاسهای ابتدائی تحت شرایط خاصی آموزش زبان فلامنی را آغاز کند. پس از آغاز تدریس و آموزش زبان فلامنی در مناطق والونی تاثیر مثبتی در اجتماع مشاهده شد به طوریکه اکنون بیش از 20 مدرسه آموزش فلامنی در منطقه والونی ثبت گردیده است. در دیگر سو در مدارس و کلاس های فوق 20 تا 80% محتوای دروس در جهت آموزش دومین زبان صورت می گیرد. در بروکسل و در مدارس Foyer آموزش و تحصیل به زبانهای ایتالیائی، ترکی و اسپانیائی نیز همراه با روند فوق آغاز شده است. سیاست فوق برای بلژیکی ها اجباری نبوده و بیشتر برای مهاجرین غیربلژیکی در نظر گرفته شده است. در منطقه فلامن هنوز چنین سیاست هائی در مورد زبانها محقق نشده است.
راه کارهای آموزش چند زبانه
سیستم آموزشی و تحصیلی که در منطقه والونی استفاده می گردد بر مبنای سیستم آموزشی چند زبانگی کانادا یا immersion می باشد. در بسیاری از مناطق بلژیک به مانند اکثر شهرهای اروپا سیستم آموزشی Content and Language Integrated Learning استفاده می گردد. سیستم فوق بر مبنای چند زبانگی پایه ریزی شده و در کنار آموزش زبان اهدافی به مانند فرهنگ سازی، دوست داری محیط زیست و ... را در خود جای داده است.
در ایران نیز کتمان زبانهای ملل ترک، عرب، بلوچ، لر، گیلک، کرد، مازنی و ... طی سالهای متمادی سبب ظهور مرزهای زبانی و سیاسی شدن خواسته های به حق زبانی گشته است، به نوعی شاید در خوشبینانه ترین حالت ممکن برای فردا بتوان چنین وضعیتی را در نظر گرفت. 

۵/۲۰/۱۳۹۱

سیستم آموزشی و تحصیلی چند زبانه پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی

اومود اورمولو
جغرافیائی که تحت حکمرانی اتحاد جماهیر شوروی بود دارای مردمانی با زبان های مادری متفاوتی بود. اداره جغرافیای چند زبانه و سیاست های زبانی و آموزشی در پیش گرفته شده در این جغرافیا همیشه از جمله نکات بحث برانگیز بوده و می باشد.
اگر روند تاریخی سیاست های آموزشی دوره اتحاد جماهیر شوروی مورد نقد قرار گیرد بی شک کاستی ها و نقصان های متعدد این سیستم آموزشی نمایان تر می شود. در دوره های اول انقلاب بلشویک برای تمامی گروههای زبانی استقلال نسبی به رسمیت شناخته شده و تمامی گروههای زبانی می توانستند با توجه به قوانین در مکان های عمومی و خاص مورد بهره بردای واقع شوند، حتی برای زبانهائی که دارای الفبا نبودند سیستم با جمع آوری آکادمیسین های متعدد سعی در برطرف کردن و حمایت مشکلات زبانی بود. هدف دولتمردان اتحاد جماهیر شوروی از حمایت زبانی گروههای مختلف تشکیل یک اجتماع سوسیالیست و دولتمداری قدرتمند بود. مسئولین اتحاد جماهیر شوروی سیاست های فوق را در تمام دوران حاکم خود پیش نبرده و برای مثال بعضی از گروههای زبانی و ائتنیکی را مورد تبعیض قرار داده و یا تنها آزادی های مختص فولکلوریک ائتنیکی را به رسمیت شناخته بودند. در دیگر سو به جزء زبان روسی زبانهای غالب دیگری نیز در محدوده مشخصی به صورت استثنائی به حیات خود ادامه می دادند و بقیه زبانهای مغلوب به ناچار در معرض سیاست های آسیمیلاسیون زبانی واقع می شدند. برای مثال ازبک های ساکن تاجیکستان و آبازهای ساکن گرجستان از دو نمونه زبانهای مغلوب بوده اند. با تمامی این مطالب پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی در سال 1991 تغیرات شگرف زبانی در هر یک از جمهورهای جدید پدید آمده و تغییرات متعددی در حوزه زبانی صورت گرفت. کشورهای جدید التاسیس در اولین وهله به پاک سازی تاثیرات زبان روسی در زبانشان پرداخته و از سوی دیگر شروع به تمهیداتی مبنی بر حفظ زبانهای اقلیت موجود در کشورهای جدید نمودند. برای مثال بسیاری از کشورهای جدید التاسیس اقدام به ترک الفبای سیریلیک و استفاده از الفبای جدید لاتین نمودند. در ادرات و ارگان های رسمی، آموزش و تحصیل، تلویزیون و مدیا و ... رفته رفته الفبای لاتین جدید حاکم شد. سیستم آموزشی و تحصیلی بسیاری از کشورهای تشکیل شده پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی در 3 گروه طبقه بندی می گردد که در مقاله فوق بدین موضوع پرداخته خواهد شد.
اروپای شرقی       
روسیه سفید، استونی، لتونی، مولداوی، لیتوانی و اکراین جزء بلوک روسیه در اروپا می باشند. در سال های 1988 تا 1990 شش کشور فوق حاکمیت زبان خویش را بر کشورشان اعلام کردند. تنها نکته متمایز این کشورها روسیه سفید می باشد که در سال 1995 زبان روسی را به عنوان دومین زبان خود معرفی کرد. زبان اکراینی به عنوان تنها ترین زبان رسمی اکراین در تمامی مراجع و ارگانهای رسمی و دولتی، مدارس و تمامی موضوعات زندگی جامعه اکراین گسترش یافته و رخنه کرده است. ولی سیاست های زبان اکراین بدون در نظر گرفتن بافت دمگرافی کشور بنا نهاده شده است. برای مثال در کیو پایتخت اکراین حتی کلاس های آموزش زبان روسی تماماً ممنوع شده و حتی کودکانی که دارای زبان مادری روسی بوده اند با توجه به اجبار قوانین اکراین مجبور به تحصیل و آموزش زبان اکراینی می باشند. در مولداوی پروسه تغییر الفبا سیرلیک به الفبای لاتین نیز آغاز شده و زبانهای رومن و مولداوی که دو زبان اکثریت کشور می باشند در تمامی ادارات و ارگانها رسمی گسترش یافته است. در سیستم زبانی مولداوی علاوه بر زبانهای رومنی و مولداوی زبانهای اکراینی، قاقاووز، بلغاری و ... که زبان اقلیت ساکن در مولداوی می باشند با توجه به تصویب قوانین زبانی قادر به ادامه حیات و آموزش خود می باشند. در استونی 82% آموزش متوسطه به زبان استونیائی بوده و زبانهای فینی، سوئدی، روسی و ..به عنوان زبانهای اقلیت مورد ضمانت قانون اساسی قرار گرفته و برای بهره برداری از حقوق تحصیلی زیرساختهای قانونی نیز مرتفع شده است. در کلاس های اقلیت های غیراستونی زبان چندین درس به زبان استونی به اجبار گنجانده شده است. در استونی زبان آموزش عالی به زبان استونیائی می باشد. در لتونی با توجه به رفرم زبانی که در سال 2004 صورت گرفته شده هدف استفاده از زبانی لتونیائی در دوران متوسطه ذکر شده است. برای مرحله گذر زبانی کودکان نیز تدریس و آموزش دوزبانه برنامه ریزی شده است به طوریکه 60% موارد دروس به زبان لتونیائی و 40% به زبان روسی خواهد بود. در لتوانی دوران متوسطه به زبان لیتوانیائی بوده و زبانهای روسی و دیگر زبانهای اقلیت های نیز قادر به تحصیل و آموزش می باشند. در لیتوانی نیز از تعداد کلاس های آموزش زبان روسی کاسته می شود. زبان آموزش عالی لیتوانیائی بوده و تنها بعضی از دانشگاه ها قادر به ارائه زبان انگلیسی می باشند.
کشورهای ترانس قفقاز
کشورهای ترانس قفقاز متشکل از آزربایجان شمالی(جمهوری آزربایجان)، گرجستان و ارمنستان می باشند. زبان ملی این کشورها در دوران اتحاد جماهیر شوری به صورت رسمی مورد پذیرش حاکمیت وقت بوده است. پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی هر یک کشورهای مذکور زبان ملی خود را به عنوان زبان رسمی معرفی و اعلام کردند. در گرجستان و در منطقه خودمختار آبازا زبانی آبائی به عنوان زبان رسمی مورد قبول واقع شده است. در آزربایجان شمالی پروسه گذر به الفبای لاتین آغاز شده و در تمامی ارگانهای دولتی، تحصیلی و آموزشی و .. زبان ترکی گسترش یافته و همراه با گسترش زبان ترکی حاکمیت زبان روسی نیز از اجتماع زوده شده است. در ارمنستان زبان ارمنی به صورت زبان رسمی دولت می باشد ولی در کنار زبان ارمنی دیگر زبانها نیز از حقوق تعلیم و آموزش برخوردارند؛ حتی ارمنستان بین سه کشور مذکور جزء کشورهائی می باشد که قدم های خوبی در جهت حفاظت از زبانهای اقلیتهای غیرارمنی برداشته است. علت تغییر نگرش دولت ارمنستان به زبانهای اقلیت تغییر سیاست های زبانی و آموزشی ارمنستان در سال 1999 بوده است. هدف ارمنستان از تغییر سیاست های زبانی پرورش نسلی سه زبانه معرفی گردیده است. سیاست های زبانی که برای نسل های آتی ارمنستان در پیش گرفته شده است تحت حول زبانهای روسی، انگلیسی، آلمانی و فرانسوی می باشد. در سال 2001 ارمنستان با قبول و امضاء حقوق اقلیت های زبانی دیگر زبانهای اقلیت درون ارمنستان از جمله زبانهای یونانی، کردی، روسی و یزیدی نیز مشمول قانون حفاظت زبانی ارمنستان گشته اند. از حقوق اقلیت های غیرارمنی در ارمنستان می توان به حق آموزش و تحصیل به زبان مادری، حق استفاده از زبان مادری در دادگاه، استفاده از زبان مادری در مراسمات ملی و اجتماعی و ... اشاره کرد. ارمنستان قدم های مثبتی را در راه تحقق حقوق زبانی اقلیت ها برداشته است ولی بی شک تا تحقق تمامی حقوق زبانی اقلیت های فاصله بسیاری دارد.
در آزربایجان شمالی زبانهای غالب و ائتنیکی دارای وضعیت نسبتاً خوبی واقع شده اند. برای مثال زبان روسی دومین زبان متکلمین در آزربایجان شمالی می باشد. زبان آموزش متوسطه ترکی بوده و برای اقلیت های زبانی به مانند روسها نیز زبان روسی و برای گرجی ها زبان گرجی تدریس می گردد. در دیگر سو زبانهای اقلیت کم شمار آزربایجان شمالی نیز به صورت محدود نیز دارای حق تحصیل و آموزش به زبان مادری می باشند. زبان آموزش عالی در آزربایجان شمالی متشکل از زبانهای ترکی آزربایجانی، ترکی ترکیه، روسی و انگلیسی می باشد.
در گرجستان زبان آموزشی دوره متوسطه گرجی و آبازا می باشد ولی دیگر زبانهای اقلیت های زبان به مانند ترکی، ارمنی، روسی نیز قابل تحصیل و آموزش می باشند. زبان گرجی در تمامی مدارس غیرگرجی زبان به صورت دروس اجباری آموزش داده می شود و در کنار زبان گرجی زبان روسی نیز دومین زبان اجباری گرجستان می باشد. پس از سال 1991 نیز تعداد مدارس و کلاس های آموزش زبان روسی دچار کاهش شده است. برای مثال زبان صفحه اینترنتی روئسای جمهور آزربایجان شمالی و ارمنستان به غیر از زبانهای رسمی کشور مذکور به زبانهای انگلیسی و روسی می باشد ولی زبان صفحه اینترنتی رئیس جمهور گرجستان به غیر از زبان گرجی تنها به زبانهای انگلیسی می باشد.  
کشورهای آسیای میانه
قزاقستان، قرقیزستان، تاجیکستان، ترکمنستان و ازبکستان در سالهای 1989 تا 1990 هر کدام زبانهای ملی خود را به عنوان زبان رسمی دولت اعلام نموده و زبان روسی را تنها زبان محاوره و ارتباطی مابین گروهای مختلف اعلام داشتند. در سال 1990 ازبکستان زبان روسی را به عنوان زبان اقلیت اعلام نمود، در همین زمان قزاقستان و قیرقیزستان نیز زبان روسی را به عنوان زبان رسمی قبول پذیرفتند. کشورهای ازبکستان و ترکمنستان در سال 2007 از الفبای لاتین برای نگاشتن زبان دولتی بهره بردند، ولی هنوز تاجیکستان در حال استفاده از الفبای سیریلیک می باشد.
در قزاقستان زبان قزاقی به عنوان زبان اجباری در تمامی مدارس اقلیت های زبانی تدریس می گردد، و در دیگر سو زبان روسی به عنوان زبان دوم در تمامی مدارس قزاقستان به صورت اجباری آموزش داده می شود. زبان آموزش عالی نیز به صورت زبانهای قزاقی و روسی می باشد. در قرقیزستان سیستم آموزشی و تحصیلی بر مبنای سیاست های چند زبانی شکل گرفته است. هدف سیستم آموزشی قرقیزستان حفاظت از تمامی زبانهای قرقیزستان تعریف شده است. زبان آموزشی دوره متوسطه در قرقیزستان عبارت از زبانهای قرقیزی، روسی، ازبکی، تاجیکی و ... می باشد. در مدارس غیر قرقیز زبان، زبان قرقیزی به عنوان دروس اجباری برای دانش آموزان تدریس می گردد. در مدارسی که غیر روسی زبان نیز زبان روسی به عنوان درس اجباری تدریس می گردد. زبان آموزش عالی قرقیزستان مشتمل بر زبانهای قرقیزی، روسی، ازبکی، انگلیسی و عربی می باشد. زبان آموزشی دوره متوسطه ازبکستان نیز ازبکی می باشد ولی برای دیگر گروههای زبانی به مانند روسی نیز 300 هزار معلم پرورش یافته است. در مدارس ازبک تا کلاس 11 زبان روسی به عنوان دومین زبان در هفته 2 ساعت تدریس می گردد. زبان آموزش عالی ازبکستان نیز از زبانهای ازبکی، روسی، قاراپاپاقی و انگلیسی تشکیل می گردد. در کنار آموزش و تحصیل زبانهای فوق در بعضی از دانشگاههای ازبکستان نیز زبانهای ترکمنی، تاجیکی و قزاقی نیز زبان آموزش و تحصیل می باشد. در تاجیکستان نیز زبان دوره متوسطه زبان تاجیکی می باشد، در کنار زبان تاجیکی زبانهای روسی، ترکمنی، قرقیزی و ازبکی نیز در مدارس تاجیکستان در دوره متوسطه تدریس می گردد. پس از سال 2004 زبان روسی به عنوان دومین زبان در کلاس های دوم تا 11 به صورت درس اجباری تدریس می گردد. زبان آموزش عالی تاجیکستان متشکل از زبانهای تاجیکی، ازبکی و روسی می باشد. در ترکمنستان زبان دوره های آموزش متوسطه و آموزش عالی به زبان ترکمنی می باشد. زبان اقلیتهای دیگر زبانی به مانند روسی و ازبکی مورد احمال مسئولین دولتی ترکمنستان واقع شده اند بدین سبب مسائل زبانی و مهاجرتی هدف داری از سوی گروههای زبانی فوق در سالهای اخیر صورت گرفته است.

۵/۱۲/۱۳۹۱

زبان های سامی و آموزش زبانهای سامی در کشورهای اسکاندیناوی

اومود اورمولو 
سامی زبان ها به چهار جغرافیای سوئد، نروژ، فنلاند و روسیه تقیسم شده و می زیند. بر اساس بسیاری از تحقیقات صورت گرفته تعدد متکلمین زبانهای سامی در حدود 100 هزار نفر می باشد که به صورت 20 هزار نفر در سوئد، 60 هزار نفر در نروژ، 9 هزار نفر در فنلاند و 2 هزار نفر در روسیه ساکن اند. بیشتر سامیان در شمال کشورهای فوق ساکن اند. نقطه تمایز سامیان زبان و فرهنگ خاص شان می باشد که آنها را از همسایگانشان تمایز می دهد. ریشه زبانی تمامی سامیان مشترک بوده ولی در جغرافیائی که پراکنده شده اند از زیرمجموعه زبان سامی لهجه های متفاوتی را بهره می برند. امروزه در 3 کشور اسکاندیناوی 5 زبان از مجموعه زبانهای سامی در حال تحصیل و امر آموزش اند. زبان Kildin که یکی از زیرمجحوعه های زبان سامی هست در مناطق سامی نشین روسیه در امر آموزش و تحصیل تا سقف معینی استفاده می گردد.      
به صورت مختصر اجتماعات سامی در اوایل قرن 19 تا 20 به صورت آگاهانه و بعضاً ناآگاهانه به سیاست های آسیمیلاسیون زبانی و سیاسی معروض شده اند. فرهنگ و زبان سامی هزاران سال به صورت آزاد به حیات خود ادامه داده ولی با روند مدرنیزاسیون بسیاری از سامیان ترس از فراموشی و نابودی زبان و فرهنگ خود را همیشه به یدک کشیشده اند؛ ولی با تمامی این نگرش ها زبان و فرهنگ سامی توانسته در روی پاهای خود ایستاده و روند بازسازی خود را ادامه دهد. اکنون زبان و فرهنگ سامی با مجادلات های بی دریغ سامیان توانسته دارائی های معنوی خود را حفظ نموده و به حیات خود ادامه دهد. گشایش کلاس های آموزش زبان سامی از مهمترین بخش های مجادله سامیان برای حفظ و گسترش زبان و فرهنگ سامی بوده است.
طی 60 سال اجتماع و فرهنگ سامی دچار تغییرات بزرگ و شگرفی در زمینه های ذهنیت، زوایای اجتماعی و به طور کلی زیر ساختهای بافت جامعه شده است. تمامی این دگرگونی ها در حوزه زبان نیز تاثیر گذاشته و زبان را به عنوان یکی از مهمترین دارائی های سامیان مشخص ساخته است، در کنار این موارد دگرگونی ها ذهنی و اجتماعی سبب تحکم شعور سیاسی سامی ها و سازماندهی سیاسی آنها نیز شده است. این تغییر سبب حفظ و گسترش زبان، فرهنگ، آداب و رسوم و ...سامیان شده و در دیگر سو سبب انتقال به نسل های جوان سامی زبان شده است. به علت اینکه اجتماع سامیان در چندین جغرافیای مختلف تقیسم شده و اکنون نیز هر یک تحت نظر دولتی اداره می گردند استراتژی مجادله سامیان در کشورهائی که می زیند یکسان نبوده و متفاوت از هم می باشد. اجتماع سامیان که در 4 جغرافیای تقیسم شده و از نظر اداری، فرهنگی، سیاسی جزئی از اجتماع کشور مذکور گشته اند طی زمان های متوالی حرکت های مقاومتی و هم جهتی را در راستای احقاق حقوق همدیگر نیز برداشته اند.
سیستم زبانی و آموزشی که در مناطق سامی نشین برای سامی زبان در تمامی سطوح تحصیلی تحقق یافته یکی از مهمترین عوامل در جهت انتقال زبان سامیان به نسل های بعدی می باشد. قبل از سالهای 1970 زبان سامیان در 4 جغرافیائی که تقیسم شده و می زیستند در سیستم آموزشی کشورهای مذکور دیده نمی شد و سامیان مجبور به تحصیل به زبان دیگری به غیر از زبان مادری خود بودند ولی پس از سالهای 1970 در کشورهای نروژ، سوئد، فنلاند سامیان شروع به تحصیل به زبان مادری خود نمودند. سیاست های زبانی و آموزشی سه کشور اسکنادیناوی مذکور در قبال جامعه سامیان به صورت خلاصه وار چنین می باشد.
سیستم آموزشی سوئد
سیستم آموزشی و سیاست های زبانی در سوئد برای سامیان در سه مدل مختلف ارائه می گردد. مدل اول در جنوب سوئد و برای کلاس های تدریس خصوصی، مدل دوم به عنوان آموزش زبان مادری و مدل سوم نیز آموزش زبان سامی برای غیرسامیان می باشد.
کلاس ها و مدارس خصوصی که برای آموزش کودکان سامی در اکثر مناطق تاسیس شده است پذیرای همه کودکان سامی زبان اند. بر اساس قوانین تحصیلی سوئد کودکان سامی بخشی از آموزش اجباری تحصیل را می توانند در مدارس خصوصی سامی بگذرانند. کلاس های آموزش خصوصی سامی نیز زیر نظر مستقیم دولت و مجلس سوئد می باشند. در کلاس ها و مدارس خصوصی سامی زبان آموزش متشکل از زبان سامی و زبان سوئدی می باشد. کتاب های درس این مدارس نیز بیشتر حول فرهنگ، زبان، تاریخ، جغرافیای و بقیه مسائل مرتبط با سامی زبانان درنظر گرفته شده است که کودکان سامی بتوانند با فرهنگ و زبان و داشته های اجدادی خود آشنائی بیشتری داشته باشند. مسئولین مدارس سامی ارتباط نزدیکی با مدارس قبل از شروع تحصیل (آمادگی) و مدارس راهنمائی دارند، به طوریکه برنامه های درسی و فرهنگی گروههای سنی 6 ساله به صورت یکسان از سوی ارگانهای ذیربط محقق می شوند، حتی امروزه شیوه آموزش اکثر مدارس آمادگی سامی تماماً با فرهنگ، زبان، بازی ها، رسوم و ... سامی ها منطبق می باشد. حوزه آموزش مدراس سامی در سوئد به 5 الی 10% کودکان سامی محدود نبوده و زمینه های بسیاری را در جهت احیای زبان و فرهنگ سامیان برداشته است.
در برنامه آموزشی زبان مادری سوئد دروس زبان سامی به عنوان دروس زبانی اجباری مورد آموزش کودکان قرار می گیرند. در سال 1976 به این نوع مدل آموزش زبان سامی مدل "زبان خانگی" گفته میشود، این مدل دارای بعضی از مشکلاتی نیز بود که رفته رفته آشکارتر شد. برای مثال در قوانین سوئد برای اینکه کودکان سامی بتواند تحصیلاتشان را به زبان مادری خود بگذراند باید دارای درجه ای مشخصی از درک و فهم زبان سامی بوده باشند ولی اکثر کودکان سامی که تا آن زمان قادر به تحصیل و آموزش در زبان مادری خود نبودند حتی بسیاری نمی توانستند به زبان مادری خود سخن بگویند و در نتیجه حق انتخاب زبان مادری خود را برای ادامه تحصیل نداشتند. ولی در قوانین جدید آموزشی سوئد شهرداران منطقه می توانند در سنین کودکی مدارس آموزش زبان سامی را برای کودکان محیا سازند و در زیرساخت آموزش زبان سامی برای ادامه و آموزش زبان مادری نقشی را ایفا بکنند. ولی قانون جدید نیز مشکل تعداد محدود دانش آموزان را به همراه خود داشت و شهرداری های منطقه به تعداد محدود می توانند فضا و زیرساخت آموزشی برای دانش آموزان سامی محیا کنند.
سومین مدل آموزش زبان سامی با نام "آموزش جامع" زبان سامی مشهور می باشد. اساس این مدل آموزش حفظ زبان و فرهنگ سامیان فارغ از محل جغرافیایشان در نطر گرفته شده است. این مدل تنها در سوئد محقق شده ولی در 3 جغرافیای دیگر سامی زبان تاکنون محقق نگشته است. مدل جامع برای بسیاری از دانش آموزان سامی از سنین 7 سال شروع شده و تا کلاس 9 به صورت پیوسته ادامه می یابد. در این مدل نیز کاستی های به مانند آموزش اجباری زبان سوئدی گنجانده شده است. مسائل مادی مدل آموزش جامع تماماً به صورت خصوصی از سوی ارگانهای ذیربط اداره می گردد و بسیاری از دانش آموزان شاید به جهت عدم وجود منابع مادی نتوانند در این آموزش جامع شرکت داشته باشند. 
دانش آموزان سامی زبانی که از سه مدل مذکور استفاده می کنند تنها 20% می باشد. علت این امر نیز عدم تغییر قوانین آموزش و سیستم زبانی مرتبط با سامی زبانان می باشد، قانون آموزشی سامی زبانان سوئد از سال 1970 تا به اکنون دچار تغییرات شگرفی نشده است. در عین حال از سال 1990 درخواست آموزش زبان سامی رفته رفته افزایش یافته است. تنها نتیجه موفقیت خواست آموزش زبان سامی در سوئد پیشرفتگی روز افزون سیستم زبانی سوئدی بوده است. 
سیستم آموزشی نروژ
نروژ در تدریس زبان سامی یکی از دمکراتیک ترین سیستم های آموزشی و تحصیلی را دارا می باشد. سیستم دمکراتیک آموزش زبان سامی طی یک پروسه تاریخی پر فراز و نشیبی به شکل امروزین تغییر وضعیت داده است. در قرن 19 میلادی سیستم آموزشی و تحصیلی نروژ تماماً بر مبنای اصول آسیمیلاسیون زبانی شکل گرفته بود و این سیستم 100 سال نیز دوام آورد . در آن سالها زبان سامی به هر صورتی در نروژ ممنوع بود و کودکان سامی زبان در مدارس آموزشی مورد شدیدترین تبعیض های زبانی و هویتی واقع می شدند. یکی از مهمترین علل این تبعیض نیز برخواسته از حرکت اعتراضی محیط زیستی سامیان در سال های 1970- 1980 نهفته بود، در آن سالها سامیان به ساخت سانترال هیدرو الکتریکی بر روی نهر آلتا اعتراض داشتند و حرکت های اعتراضی نیز در این مورد شکل داده بودند. سامیان با اعتراض های این ساله هم توانستند جلوی سد سازی بر روی نهر را بگیرند و هم به همراه دیگر حرکت های مخالف نرورژی توانستند قدمی در راه تحقق حقوق سامی زبان بردارند. حرکت مقاومت سامیان از سال 1950 شروع و تا به امروز نیز ادامه داشته است، از مهمترین نتایج این حرکت می توان به آموزش زبان سامیان، احقاق حقوق فرهنگی و سیاسی و ... اشاره داشت. به همراه این دست آوردها دانشگاه سامی، انستیتوی تحقیقات سامی، مجلس سامی، شورای پارلمنت سامی از دیگر نتایج حرکت اعتراضی سامی زبانان بوده است.
آموزش جامع مدارس سامی که از سال های 1960 شروع شده بود طی سالهای مذکور تا به امروز رفرم های مختلفی را به خود دیده تا به امروز که بتواند اکثر نیازهای زبانی و فرهنگی جامعه سامی زبان را تطمیع کند. آموزش زبان سامی در سیستم آموزشی سوئد سبب گسترش نفوذ سامی زبانان در مجامع سیاسی و آموزشی گشت. برخلاف قوانین آموزشی کشورهای فنلاند و سوئد قوانین آموزشی و تحصیلی نروژ اکثریت قاطع حقوق سامی زبانان را به رسمیت شناخته و اجرای آنها را در قانون اساسی نروژ به تضمین گرفت. در سال 1998 با تصویب قانونی که سیستم آموزش 10 ساله بدون وقفه را برای سامی زبانان در نظر گرفته بود قدم بزرگی در را تحقق حقوق زبانی سامیان برداشته شد، در این قانون سن آموزش زبان مادری سامی زبانان از 6 سالگی در نظر گرفته شد. سیستم آموزشی و تحصیلی فنلاند و سوئد آموزش اجباری بدون وقفه 9 سال و شروع آموزش از 7 سالگی شروع در نظر گرفته شده است. قوانین امروزی نروژ تمامی حقوق زبانی سامیان را به رسمیت می شناسد و بدین صورت تمامی کودکان سامی زبان می توانند به زبان مادری خود تحصیل کنند. در مناطق سامی نشین نروژ تمامی دروس به زبان سامی ارائه می گردد و حتی غیرسامیان نیز می توانند در صورت خواست به زبان سامی تحصیل کنند.             
سیستم آموزشی فنلاند
آموزش زبان سامی در فنلاند تحت نظارت سیستم مرکزی بوده و جزئی از سیستم آموزشی مرکزی واقع شده است. از سال 1970 تا به اکنون روش های مختلف آموزش زبان سامی آزمایش شده و برای آخرین بار در سال 1998 قانون آموزش زبان سامی نیز به تصویب رسیده است. به همراه تصویب قانون مذکور آموزش زبان سامی در سیستم اجباری بدون وقفه آموزشی 9 ساله فنلاند وارد شد. ولی در مناطق سامی نشین و دیگر مناطق زیرساخت های آموزش زبان اشارتی و رومن محقق نشده و دیده نشده است. برای بهره مندی از آموزش زبان سامی مهمترین شرط داشتن هویت سامی در نظر گرفته شده است، در دیگر سو در مدارسی که زبان سامی به عنوان زبان آموزشی در نظر گرفته نشده است آموزش زبان سامی به صورت دروس اختیاری (زبان دوم) در نظر گرفته شده است، دروس اختیاری زبان سامی در این مدل تنها 2 سال و بین سنین 7 تا 9 ارائه می گردد. در قوانین آموزشی فنلاند برای سامی زبانان غیر از مناطق سامی نشین هیچ موردی اشاره نشده است. در مناطق سامی نشین هم در صورت تامین بودجه خصوصی تدریس دروس به زبان سامی مورد حمایت واقع می گردد. در صورتیکه در مدارس و کلاس های آموزش زبان سامی به آموزش زبان سامی اهمیت داده شود دولت نیز در تامین بودجه تاحدودی به مدارس یاری می رساند. متاسفانه سیستم آموزشی و تحصیلی فنلاند برای سامی زبانان بسیار ابتر بوده و جواب گوی نیازی های جامعه سامی زبان نیست. بر اساس آمار پارلمنت سامی 60% نفوس سامیان زیر  10 سال در خارج از مناطق سامی نشین در حال سکونت می باشند. بدین سبب کودکان سامی زبان خارج از محدوده سامی نشین تنها در هفته به مدت 2.5 ساعت می توانند از آموزش زبان مادری خود بهره ببرند. سیستم آموزشی و سیاسی فنلاند به مانند سوئد هنوز هم در مورد مسائل حقوق زبانی اقلیت های ائتنیکی و زبانی دارای نقصان های فروانی می باشد.
اگر به صورت خلاصه وار جمع بندی گردد ،سامی زبانان اروپا امروزه در جامعه اروپا دارای حقوق زبانی بهتری نسبت به دیگر جامعه های ائنیکی اروپائی قرار گرفته اند، ولی این به معنی احقاق حقوق زبانی سامی زبانان نمی باشد چون همانطور که در مقاله فوق بیان شد در تمامی جغرافیای سامی نشین هریک از سیستم های آموزشی دارای نقصانهای متعددی می باشند. جغرافیای سامی زبان به علت تقسیم شدن به 4 جغرافیا همیشه در طول تاریخ موضع جدال دولتمردان با گروهای سامی زبان بوده است، و این جدال نیز نتایجی زبانی، سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و ... برای سامی زبانان به ارمغان آورده است. به همین سبب زبان و فرهنگ سامی زبانان از نابودی و آسیمیله شدن در مقابل فرهنگ غالب در امان مانده اند. سامی زبانان فنلاند و سوئد تنها دارای استفاده از حقوق مهاجرین می باشند. محدود کردن یک زبان ائتنیکی مشخص به یک جغرافیای خاص سبب ضایع شدن تمامی حقوق دیگر هم زبانان ساکن در خارج از این جغرافیای معلوم گردیده و می گردد. با توجه به مسائل یاد شده بهترین مدل برای تحقق حقوق زبانی ائتنیک ها شرط داشتن هویت زبانی مشخص می باشد نه محل جغرافیائی مشخص.
مقاله مذکور از “The Ethnic Revival, Language and Education of the Sámi, an Indigenous People, in Three Nordic Countries (Finland, Norway and Sweden)” گرفته شده است.  متن ترجمه مقاله اصلی نمی باشد و مقاله آزادی از متن اصلی می باشد. مقاله مذکور در کتابی به نام Social Justice Through Multilingual Education نیز منتشر گردیده است.