اومود اورمولو
در کنار نویسندگان و زبانشناسان، بعضی از شاعران نیز زبانی که تا سال 1937 به زبان ترکی مشهود بود را "زبان آزربایجانی" نام می نهند و برایش شعرها می سرایند. از مهمترین شاعران پیرو این خط فکری میتوان شاعر شناخته شده صمد وورغون را نام برد، وی در جائی مینویسد: "زبان ترکی ساخته و پرداخته پانترکیست و نشئت گرفته از فارس و عربگرائی هست که توسط اشخاصی به مانند علی.حسینزاده به ادبیاتمان وارد شده و امروز با زبان آزربایجانی می توان خود را از بیماری عثمانیگرائی رها ساخت". در حالیکه زبان جدید آزربایجانی خود دچار انواع بیماریهای زبانشناسانه متعدد بود صمد وورغون از برگزیدن این زبان جدید به عنوان پیروزی یاد می کرد و در جائی مینویسد: "ما امروز مفتخریم که زبان آزربایجانی با پروسه توسعه طبیعیاش به شکل استاندارد فرمالیزه شده و با همراهی زبان برادر بزرگتر یعنی زبان روسی هر روز بر غنای زبان آزربایجانی افزوده میشود"، بدین صورت می باشد که زبان آزربایجانی از زاویه دید مشخص و کوته فکرانهای رها شده و به مسئله اتفاق نظر بین بسیاری از انسانها عمل می کند.
همانطور که از نظرات صمد وورغون به خوبی مشاهده میگردد، روسیزه شدن و طرد زبان ترکی و قبول زبان آزربایجانی مصادف با افزایش غناء زبان آزربایجانی بیان میشود. طبیعتاً این تفکر نشئت گرفته از تمایلاتی هست که فرهنگ غالب استعمارگر بر فرهنگ مغلوب تاثیر گذاشته به طوریکه اشخاصی به مانند صمد وورغون که تا قبل از سال 1937 از زبان ترکی، ادبیات ترکی، شعر ترکی . ... سخن می گفت به یکباره از طرد زبان ترکی و رسمیت یافتن زبان آزربایجانی سخن گفتهاند. ایدئولوگهای روس با پروژه "خلق جدید" و "زبان جدید" هدفی جز تمایز ترکان ساکن آزربایجان با برادران ترک ترکیهای خود را هدف گذاری نموده بودند و اشخاصی به مانند صمد وورغون دانسته یا ندانسته در جهت خدمت به این ایدئولوژی قدم برداشتهاند. صمد وورغون در نوشتههایش در این باره چنین می نویسد: "ما در تاریخ پیرو هیچ خلقی الخصوص عثمانیها نبودهایم، چون ملت آزربایجان ملتی خاص بوده و تاریخ مستقل خویش را دارد، نام ملت ما ملت آزربایجان می باشد. در اینجا مسئله پرنسیپ می باشد". همانطور که مشاهده گردید میکروملیگرائی که با نام "آزربایجانیسم یا آزربایجانگرائی" در تفکرات اشخاصی به مانند صمد وورغون قابل مشاهده هست تماما در تضاد با هویت ائتنیکی ترک، زبان ترکی و سد نمودن نزدیکی هر چه بیشتر ترکان منطقه استوار بوده به طوریکه در اغلب اوقات ایدئولوژی آزربایجانیسم در ترکیزدائی قوی سبقت را از دو رغیب دیرینه روس و فارس خود ربوده و سردمدار پرچم ترکیزدائی بوده.
در پروسههای تاریخی مشخصی زبان ترکی در روسیه تزاری کتمان شده و زبان ترکی با نام زبان تاتاری پیوند زده شده در عین حال در اتحاد جماهیر شوروی در وهله اول بیاعتنائی به زبان ترکی صورت پذیرفته ولی در مرحله دوم با ایجاد زبان جدیدی به نام زبان آزربایجانی سعی در انکار و کتمان زبان ترکی با متد و شیوهای نوین در پیش گرفتنه شده است. موضوع چاریزم سبب سمپاتی انسانهائی به مانند آ.ا. باکی خانف، م.ف. آخوندزاده، م.کاظیم و ... و کمک به ترویج زبان تاتاری گشته در عین حال به گسترش زبان نوظهور آزربایجانی و مقابله با زبان ترکی نیز انسانهائی به مانند صمد وورغون، ا.دمیرچیزاده و ... یاری فراوانی رساندهاند اینان برای جایگیری زبان جدید آزربایجانی و جایگزین نمودنش با زبان ترکی از آثار، قلم و موقعیت خود بهرهمند گشتهاند. در هر دو روند زبان ترکی مورد سیاست آسیمیلاسیون واقع شده و خلق ترک نیز مستمعره زبانی و فرهنگی زبان حاکم روس شده است. تغییر نام زبان ترکی به زبان آزربایجانی ضربهای تنها به نام زبان ترکی وارد ننموده بلکه به اساس مدنیت و حافظه تاریخی انسان ترک ضربهای مهلک و کارا را وارد ساخته است. در این پروسه نیز از ابزارهای تاریخ و ادبیات برای ریشه تراشی جهت مشروعیت بخشیدن به زبان جدید و ملت جدید استفاده گشته است.
در دوره اتحاد جماهیر شوروی ایدئولوگهای روس در عین حالی که برای ایجاد زبان و ملتی جدید کوشش فراوانی نموده و از هر شیوه و متدی جهت تمایز قائل شدن با ترکان ترکیهای بهره جسته اند در عین حال نیز با ترویج و تشویق اصطلاحات بیگانه روسی و اروپائی که وارد زبان ترکی کردهاند ضربه غیرقابل جبرانی را بر تن و ساختار زبان ترکی وارد ساختهاند، روسها با تثبیت قوانین زبانی در آن دوره سبب ارتقاء زبان روسی به عنوان زبان دوم و زبان غیررسمی ترکان و دولتشان گشتهاند.
نوشتههای مرتبط پیشین: