اومود اورمولو
در حالیکه در مثال قرقیزستان زیرساختهای جامعه به نحوی می باشد که حتی نمی توان جامعه را از منظر اقتصادی تحت حرکتی یکسان حول منافع مشترک به پیش برده و تعریف کرد. صنایع مادری که از سیستم گذشته به ارث رسیده است یا تماماً فرسوده شده و یا به علت مسائل اقتصادی ورشکسته شده است که این نیز به نوبه خود نرخ بیکاری را افزایش داده، امروزه در قرقیزستان به علت مشکلات یاد شده اقتصادی و عدم وجود زیرساخت های اقتصادی شکافی مابین تبیین آینده انسانها و سیستم دولتی حاکم می باشد به طوریکه انسانها آینده خود را فارغ از آینده سیستم سیاسی و بدون کوچکترین پیوندی تعریف می کنند در حالیکه اگر زیرساخت های اقتصادی در قرقیزستان در حد قابل قبولی باشد و امید به زندگی اقتصادی راحتتری برای مردم قابل تصور باشد انسانها می توانند حول مسائل و منافع اقتصادی مشترک حرکت کنند. کشورها را نمی توان تنها با صداقت، ملی گرائی و ...به پیش برد بلکه وجود حس فداکاری، حسن افتخار به وطن و .. و وجود شعور و تعریف منافع مشترک هست که سبب تداوم حیات کشوری می گردد.
به بیان ساده و عامیانه تر از قرقیزی می پرسند:
- قرقیزستان را چه قدر دوست داری؟
پاسخ می دهد:
- به مانند خانمم دوست دارم.
- این چگونه دوست داشتنی می باشد؟
- بعضاً دوست دارم و بعضاً به علت وجود مشکلات باهم گلاویز می شویم. بعضاً به وی اهانت می کنم و بعضاً از او پول دزدی می کنم و ...
در این حالت مفهوم وطن تماماً با عدم تعریف و مشکلات عدیده ای مواجه می باشد. شعار قرقیزستان خانه همه ماست، در حالیکه وطن را در تعریف همسطح خانه قرار داهیم و نتوانیم آنرا فراتر از خانه تعریف کنیم با مشکلات متعددی مواجه خواهیم شد. به سبب بافت دمگرافی مختلف و سیستم اجتماعی تکه تکه تنها می توان انسان ها را حول منافع مشترک اقتصادی گرد هم به حرکت درآورد و آینده کشوری را به آینده تک تک انسانها وابسته ساخت. رشد کشور مورد نظر بدون تردید سبب رشد وضعیت اقتصادی انسان منتصب به آن کشور و به تدریج سبب ایجاد پیوند مشترک برای آینده کشور و انسان می گردد.
تغییر وضعیت اقتصادی قرقیزستان به وضعیت مطلوب فواید دیگری نیز خواهد داشت از جمله اینکه امروزه اگر با هر انسانی در قرقیزستان صحبت کنیم از عدم وجود چنین شرایطی در سیستم سیاسی گذشته یاد می کند و شروع به تعریف وضعیت اجتماعی، اقتصادی، امنیتی و ..سیستم گذشته می کند در حالیکه هیچ یک از این شرایط اکنون در قرقیزستان حاکم نیست می کند. انسانهائی که به خوبی سیستم اقتصادی گذشته باور دارند نمی توانند سیستم های اقتصادی نوین دنیای امروزی را شناخته و با آن آداپته گردند، طبیعتاً وجود مشکلات اقتصادی کلان و خرد نیز سبب رنجش خاطر انسانها می گردد. بر اساس آمارهای اقتصادی موجود علارغم وجود مشکلات عدیده اقتصادی قرقیزستان سیستم اقتصادی اکنون قابل قیاس با سیستم اقتصادی اتحاد جماهیر شوروی نمی باشد و سیستم فعلی دارای ارجحیت های متعددی هست. ولی انسانها به علت اسارت ذهنی که از سیستم اقتصادی اتحاد جماهیر شوروی در ذهن خود ساخته اند هنوز نیز نمی توانند از ذهن خود را از اسارت استعمار شوروی رها سازند. در مبحث زبان نیز دقیقاً بدین شکل میباشد و عادت کردن به تکلم زبان بیگانه روسی به جای زبان مادری ناشی از همین مباحث می باشد.
انسانهای جامعه اولین نیازشان امنیت می باشد، بدون وجود امنیت هست که روند بازسازی نوستالژی گذشته در ذهن انسانها تداعی می گردد. پس از وجود امنیت دیگر نیازهای انسان و جامعه رفته رفته ظاهر می گردند. مفاهیم وطن و ملت نیز دقیقاً در همین چهارچوب ها قابل درک و تعریف می باشند. برای مثال در ترکیه برای وجود تعریف پیوند مابین "وطن" و "نان" صدها سال زمان با ایجاد فلاسفه ماتریالیست و تعریف صدها گروهی ائتنیکی، زبانی، اعتقادی و... صورت گرفته است و این گروهها را حول منافع مشترک معنای بخشیده است. با توجه به این مسائل تعریف گروههای ائتنیکی، زبانی، اعتقادی و ..حول زبان ترکی قرقیزی بسیار سخت به نظر می رسد چون اساس های اجتماعی این تعریف شکل نگرفته است. ترکان قرقیز به آن حد از شعور و درک ملی نرسیده اند که موقعیت زبان ترکی قرقیزی را درک کنند که چرا تکلم زبان ترکی قرقیزی ضروری هست.
در دیگر سو بافت تکه تکه شده جامعه قرقیزستان را نیز باید از زاویه فرهنگ نیز مورد کنکاش قرار داد. وجود فرهنگ های متعدد در جغرافیائی طبیعتاً در زمانه امروز جزئی از میراث انسانی شناخته شده و سبب تنوع بافت فرهنگی جامعه می گردد. سیستم های سیاسی با ارجحیت فرهنگی خاص و غالب سعی در طرد و به حاشیه راندن دیگر فرهنگ های مغلوب دارند که این نیز به نوبه خود سبب ایجاد شکاف های اجتماعی می گردد. دقیقاً در ایران این موضوع اتفاق افتاده است، فرهنگ ایرانی، زبان و ادبیات ایرانی، شعر ایرانی، موسیقی ایرانی، تاریخ ایرانی و .. همگی و همگی تنها نماینده گان ملت حاکم فارس زبان اند و دیگر گروههای ائتنیکی در این تعاریف جایگاهی ندارند، فرهنگ، زبان و ادبیات، شعر، موسیقی، تاریخ و .. ایرانی یاد شده بالا تنها و تنها درگیرینده داشته های ائتنیک فارس زبان می باشد و سیستم های سیاسی پس از سلسله ترک و آزربایجان قاجار تحت لوای ایرانیت تماماً داشته های فرهنگی، زبانی، سیاسی، ادبی، هنری و .. فارس زبانان را تعریف و به ملل متعدد و مختلف ساکن ایران عرضه کرده اند. تنها در صورتیکه تمامی داشته های فرهنگی ائتنیک ها را محترم شمرده و حق زیست را برای همه انان محفوظ بداریم می توان تمامی این رنگ ها را حول رنگین کمانی تعریف کرد. در جوامع چندملیتی که فرهنگ های متعدد و نزدیکی به هم دارند شاید بتوان یکی از فرهنگ ها را به علت دربرگفتن تمامی زیرگروههای فرهنگی فرهنگ غالب شمرده به حساب آورد(البته با قبول و به رسمیت شناخته شدن تمامی زیرفرهنگ ها) ولی در جوامع چندملیتی و چندزبانی به مانند ایران که هیچ یک از گروههای ائتنیکی، زبانی و ..کوچکترین ارجحیتی نسبت به دیگری ندارند تنها راه تعریف و جایگیری این همه تعدد فرهنگ ها به رسمیت شناخته شدن همه ، احترام متقابل، عدم برتری فرهنگی و ... می باشد. در قرقیزستان نیز گروه های ائتنیکی که جزء زیرگروه فرهنگی فرهنگ غالب محسوب می شوند در صورتیکه بتوان تمامی این زیر فرهنگ ها را به رسمیت شناخت شاید بتوان در فرهنگ غالب تعریف کرد ولی به علت عدم وجود زیرساخت های فرهنگی این موضوع با چالش بزرگی مواجه می باشد.
دولت مداران روسیه قدیم و جدید در مناطق ترک نشین آسیای میانه در ظاهر هم که باشد با نام همکاریهای مدنی و فرهنگی سعی در به زیرسلطه درآوردن مناطق ترک نشین مذکور داشته و دارند، بدون تردید پروژه های صدساله روسیه برای به سلطه کشیدن فرهنگی، زبانی و .. مناطق مذکور در بسیاری از انسانهای جامعه نیز تاثیر گذاشته است. بسیاری از انسانهای آن جغرافیا در نظر خویش تمامی علوم جدید، مدرنیزاسیون، تکنیک ها و .. را ازصدقه سر زبان روسی و روسها تصور می کنند. در حالیکه با مرور تاریخ مناطق ترک نشین مذکور تحت سلطه حکمرانی روسها بوده اند می توان دید که دولت مداران وقت روسیه چه حیله ها و نیرنگ هائی برای روس سازی و پیشبرد سیاست های استعماری خود در این مناطق به پیش نبرده اند، وقوع مهاجرت های اجباری، ژنوساید زبانی – فرهنگی، جنگ های ائتنیکی، سیاست های آسیمیلاسیون و .. همگی و همگی در سیاست های خرد و کلان روسیه برای به سلطه کشیدن فرهنگی - زبانی این مناطق بکار بسته شده است.برای مثال پدید آرودن هویت "آزربایجانی" در آزربایجان شمالی و طرد هویت و وجود مفهومی به نام ترک دقیقاً یکی از همین برنامه های استعمار روسی بوده که متاسفانه امروزه به علت اشتباهات سیاسی سیستم سیاسی آزربایجان شمالی جزئی از تعریف رسمی دولت واقع شده در حالیکه اکثر قریب به اتفاق جامعه خودرا ترک و زبان مادریشان را ترکی می دانند ولی برتری مفهوم آزربایجانی به حدی رسیده که فراتر از هویت ائتنیکی و زبان ترکی فرد و جامعه نمود یافته است .بسیاری از مردم قرقیزستان فرهنگ و زبان روسی را برتر از فرهنگ قرقیزی می پندارند، این موضوع نه در سطح انسان های عادی کوچه و بازار بلکه در سطح بسیاری از نخبگان علمی، سیاسی، فرهنگی، هنری و... قرقیزستان نیز به وفور یافت می شود. برای مثال در قرقیزستان اگر از یک استاد زبان و ادبیات ترکی قرقیزی سوالی در رابطه با کلمات ترکی "گون آیدین، یاخشی گونله ر، یاخشی گئجه له ر، یاخشی آخشاملار و.." بپرسید این استاد قرقیزی در نهایت خونسردی از عدم وجود چنین کلمات در فرهنگ قرقیزی سخن می گوید و این کلمات ترکی را بیگانه می خواند در حالیکه اگر امروز در خیابان ها و کوچه های بیشکک قدم بزنید انسان ها به راحتی کلمات روسی مترادف نظیر “dobraya utra - dobrıy den - dobrıy veçır - zdrastviti - spakoynoy noçi - priviet” را برای بیان کلمات ترکی گفته شده بکار می برند در حالیکه تمامی کلمات روسی بکار برده شده در زبان ترکی قرقیزی موجود هست و نیازی به زبان شناس بودن هم نیست ولی ذهن انسانها هنوز در اسارت فرهنگ غالب روسی می باشد. امروزه زبان ترکی قرقیزی به حدی مورد هجمه زبان روسی واقع گردیده که زبان ترکی قرقیزی چه از نظر قواعد، ساختار، گرامر، بافت جملات و ... دارای بیماری های متعددی زبانی گشته و گوئی زبانی به نام ترکی قرقیزی وجود نداشته و زبان جدیدی زاده شده است، همین موضوع در ملت ترک ساکن ایران نیز به خوبی قابل مشاهده می باشد که به علت عدم رسمیت زبان و هویت ترکی در ایران بسیاری از انسانها ندانسته قدرت زبان ترکی را از بعد شهر ، ادبیات، هنر و ... پائین تر از زبان غالب فارسی می دانند در حالیکه واقعیت بسیار متفاوت تر از این می باشد. در کنار این موضاعات کیفیت زبان ترکی قرقیزی بکاربرده شده توسط متکلمین نیز در حدی میباشد که از هر دو جمله یکی به زبان روسی ادا می گردد. در چنین وضعیتی و بافت ائتنیکی متعدد قرقیزستان بدون تردید بسیاری از انسانها مابین زبان قرقیزی و روسی میل بیشتری به زبان غالب روسی نشان می دهند. غالبیت زبان روسی به علت بسیاری از مسائل سیاسی و تاریخی نه زبانی شاید به توجه به بیشینه منطقه قابل درک باشد ولی نباید فراموش کرد که زبان ترکی قرقیزی در تقابل با زبان روسی دارای هیچ یک از موقعیت های مذکور نبوده است. به علت گسترش تکنولوژی، علم و ... وجود کلمات مشترک زبانی در تمامی زبانهای دنیا امروزه قابل درک می باشد ولی عدم تطابق سازی نیازیهای زبانی با گسترش علم و تکنولوژی در یک دولت بدون تردید نشان از همان عدم وجود آداب و رسوم دولت مداری قدرتمند می باشد. زبان ترکی قرقیزی یکی از زیرگروه های زبانی "ترکی" می باشد و بدون تردید این زبان نیز دارای تمامی قابلیت های زبان ترکی هست. موقعیت زبان قرقیزی در قرقیزستان و عدم رهائی از استعمار زبان و فرهنگ روسی بدون تردید نکات تاریکی در استقلال فکری قرقیزستان محسوب می شود.
با اشارت بالا اکنون می توان سوالی بدین مضمون پرسید که اهمیت زبان به چیست؟
زبان یکی از مهمترین اشتراکات اجتماعی تک تک انسانها و مهمترین عامل در روند ملت شوندگی جوامع می باشد. انسانهای یک جامعه با زبان مشترک، هویت ائتنیکی مشترک و .... هست که تعلق خاطری را نسبت به موضوع یک ملت بودن می توانند بدست آورند، در دیگر سو برای به استعمار کشیدن یک ملت نیز زبان مهمترین عامل می باشد. انسانهای منتصب به یک جامعه با ابزار مشترک زبان می توانند همدیگر را درک کرده و پیوندهای مشترکی را معنا دهند. زبان در عین اینکه یک ابزار ارتباطی می باشد ولی به مفهوم و تعریف ابزار ارتباطی خلاصه نشده و به تمام معنا زبان هویت هر انسانی را منعکس می کرده و دربر می گیرد. اصوات زبان تشکیل حروف و حروف کلمات را می سازند و کلمات در جمله سازی بکار می روند. کلمات پنجره ای از دنیای تاریک به روشنائی اند، وسعت هر زبانی به وسعت تعداد کلمات نهفته در آن وابسته می باشد، انسانی که خزینه کلمات زیادی دارد او می تواند برای بیان خود و دنیای خویش از کلمات دربرگیرنده مفاهیم متعددی بهره گیرد. زبان مادری تشکیل دهنده نوع نگرش هر انسان نسبت به دنیا می باشد، همانطور که روس ها با زبان روسی به دنیا نگریسته و فلسفه، ادبیات، هنر و .. روسی را پدید آورده اند، در دیگر سو روس ها توسط زبان روسی این مفاهیم را به ملتهای تحت سلطه منتقل کرده اند. زبان ترکی نیز پنجره مردم ترک برای نگرش و پدیدی اوردن هر یک از آثار هنری، ادبی، فلسفی، علمی و ... می باشد. زبان ترکی به عنوان زبان مادری خلق ترک هم جزئی از فرهنگ ملی و هم منتقل کننده این فرهنگ به دیگر نسل ها می باشد.
ترکان ساکن ایران بهترین نمونه اسارت زبانی اند، صدها سال می باشد که زبان ترکی، هویت ائتنیکی ترک، تاریخ ترک، ادبیات ترک، هنر ترک و ...مورد هجمه شدید سیاست های آسیمیلاسیون زبانی و ژنوساید فرهنگی واقع شده است به طوریکه اکنون نیز بسیاری از اعضای انسانهای منتصب به جامعه غالب سخن از عدم وجود چنین مفاهیمی در جامعه ترک دارند، سیاست های مذکور نیز بدون تردید نقش عمده موفقیت آمیزی در جامعه ترک داشته اند و امروزه به بهترین شکل ممکن در عدم وجود ادبیات ترکی، هنر ترکی و .. در جامعه نمایان گشته است، بسیاری از انسانهای ترک در ایران به علت عدم جایگری زبان ترکی در سیستم آموزشی علارغم داشتن تحصیلات عالی به زبان بیگانه غالب فارسی دارای سواد خواندن و نوشتن به زبان مادری ترکی نمی باشند و این یعنی موفقیت سیاست های آسیمیلاسیون، ژنوساید زبانی و فرهنگی و ...
بدون وجود زبان مادری ترکی نمی توان روشنفکران، آکادمیسین ها، هنرمندان، قلم زنان، سیاست مداران و... را برخواسته از جامعه ترک را ببار رساند، زبان مهمترین عامل پیوند مابین این طیف و جامعه می باشد. برای مثال سیستم آموزشی و تصحیلی قزاقستان که نیمه روسی می باشد دقیقاً علارغم داشتن انسانهائی با هویت ائتنیکی ترک از نظر فرهنگی، ذهنی، ادبی، هنری و ... انسانهائی با دنیای روسی را تحویل جامعه داده و می دهد، مثال ترکان ساکن ایران نیز که زبان ترکی از هیچ جایگاهی در سیتم آموزشی و تحصیلی ایران برخوردار نمی باشد و انسانها ملزم به یادگیری زبان بیگانه و اجباری فارسی اند نیز بهترین نمونه از تاثیر زبان مادری در سیستم آموزشی می باشد. ترکان ساکن ایران در حوزه ادبیات انسانهائی را تربیت کرده اند که سخن بسیاری در حوضه زبان و ادبیات فارسی داشته اند ولی تمام به اکثریت این گروه علارغم داشتن هویت ترک و زبان مادری ترکی عاجز از نوشتن نام خویش به زبان ترکی بوده اند.
امروزه در دنیای مدرن اهمیت زبان مادری و جایگاهش در روند ملت شوندگی بر کسی پوشیده نیست، بسیاری از زبانهای امروزی به واسطه جایگیری در بین ملل دنیا به عنوان زبان رابط توانسته اند مرزهای بسیاری را فتح کنند و در دیگر سو بسیاری از زبانها به مانند زبان ترکی در ایران هنوز در پی تثبیت وجود خود می باشند که آیا زبان ترکی، ملت ترک و ... در ایران وجود دارد یا نه؟ آیا جامعه ترک ملت هست یا نه قوم؟ و مفاهیم مشابه اینچنینی. در دنیا در حالیکه اگر به موضوع زبانها از پازل بزرگ جهانی بنگریم می بینیم که زبانها خود یکی از مهمترین عامل رقابت های بین ملل دنیا می باشند، این زبانها می باشند که بواسطه آنها فرهنگها، تاریخ ها، آداب و رسوم، ادبیات، هنر و .. به مردمان متکلم به یک زبان مشخص و دیگر ملل دنیا عرضه می گردد. بسیاری از کشورهای توسعه یافته دنیا از درآمدهای خود صرف بازگشائی کلاسهای درس، جایگیری زبان مذکور در مباحث علمی و تکنولوژیکی و ... سعی در عرضه فرهنگ خویش به دیگر ملل دنیا را دارند. بسیاری از زبان ها در درون کشورها به مانند موقعیت زبان فارسی در ایران به عنوان سلاحی برای کشتار زبانهای مغلوب به مانند ترکی، عربی، بلوچی و ... بکار برده می شود ، سیاست های خرد و کلان دولت ایران برای به استعمار و استثمار کشیدن ملل محکوم تماماً از روی زبان فارسی و سیستم آموزشی و تحصیلی به پیش برده می شود.
مقاله مذکور در آگوست سال 1999 به رشته تحریر درآمده و توسط وبلاگ تورکولوژی اورمیه به سبب سیر مرحله ملت شوندگی مابین جامعه ترک ترجمه گردیده است.