اومود اورمولو
برای تغییر ماهیت زبان ترکی و ایجاد زبانی روسیزه شده ایدئولوگهای روس نه تنها نیاز به دست بردن به ساختار زبان ترکی و سیاست روسیزه کردن آن را مد نظر داشتند بلکه میباید نام زبان ترکی نیز در این راستا دچار تغییراتی می شد، در عین حال نیز موقعیت حقوقی زبان نیز می بایست دچار دگرگونیهائی میگردید. به همین سبب در تغییر قانون اساسی به سال 1936 در همین راستا دگرگونیهائی صورت پذیرفت و نکته قابل تامل اینکه در قانون اساسی جدید جمهوری سوسیالیستی شوروی در مورد زبان ملی و دولتی آزربایجان کوچکترین مادهای گنجانده نشده و تنها به ذکر این نکته اکتفا نموده شد که می باید کلیه قوانین جمهوری سوسیالیستی آزربایجان به زبانهای آزربایجان، روس و ارمنی منتشر گردد. این اولین قدم ایدئولوگهای روس برای ترکیزدائی و کتمان هویت ائتنیکی – زبانی ترک در اتحاد جمهوری شوروی بود، در این اثنا ایدئولوگهای روس خواستار عدم شکل گیری دولتی بر پایه هویت ائتنیکی – زبانی ترکی و افزایش شعور ملی ترک بودند و حتی به صورت مستقیم و بعضاً غیرمستقیم خواستار عدم استفاده و کاربرد نام "ترک" و "زبان ترکی" گردیدهاند.
در 14 مارس 1937 به سبب 14مین گردهمائی سوسیالیستی آزربایجان شوروی 2 ماده جدید در مورد زبان دولتی و پرچم جمهوری افزوده شد. در 151مین ماده اضافه شده به قانون اساسی در مورد زبان ملی چنین نوشته شد:
زبان دولتی جمهوری سوسیالیستی آزربایجان شوروی "زبان آزربایجانی" می باشد و در عین حال تمامی گروههای ائتنیکی و زبانی موجود در مرزهای جمهوری سوسیالیستی آزربایجان می توانند برای حفظ مدنیت و زبان خود از زیرساختهای حقوقی لازم برخوردار گردند.
در این روند برای اولین بار مفهوم "زبان آزربایجانی" موقعیتی سیاسی و قانونی می یابد در عین حال ایدئولوگهای روس با این قدم سبب زدون نام و مفهوم "زبان ترکی" از خاطر ترکان و ایجاد زبان جدیدی به نام "زبان آزربایجانی" را پایهریزی می کنند. بدون کوچکترین تردیدی ایدئولوگهای روس برای به استعمار و استثمار کشیدن ترکان دست به ایجاد زبان جدید آزربایجانی و جایگزین نمودن آن بجای زبان ترکی نمودهاند، برای تداوم استعمار جامعه ترک و مشروعیت بخشیدن به زبان و هویت جدید آزربایجانی نیز هر از چند گاهی از شاعران، نویسندگان، روشنفکران و ... دارای هویت ائتنیکی ترکستیز نیز نهایت بهره را بردهاند.
ایدئولوگهای روس برای قبول زبان جدید آزربایجانی از سوی مردم ترک نیاز به فراهم نمودن زیرساختهای علمی و زبانشناسانه جدید نیز داشتند و بعضی از زبانشناسانی به مانند ا.م.دمیرچیزاده که سمپاتی نسبت به فرهنگ و زبان روس داشت برای اولین بار اثری به نام "آزربایجان ادبی دیل تاریخی خلاصلهری" را به سال 1938 نگاشت. در این اثر ریشه شناسی زبان ترکی بر مبنای سنگ نبشتههای اورخون و یئنیسی تماماً خیالات گروههای پان ترکیست و تورکولوگها معرفی شده و سعی در ایجاد تاریخی برای زبان جدید آزربایجانی مبتنی بر زیر گروه و داشتن پیوند زبانی با زبان تاتار نمود، در این اثر پروسه ایجاد زبان آزربایجانی به صورت مستقل از دیگر زبانهای ترکی مورد بررسی واقع گردید. وی در این اثر نیز به زعم خود نقدی بر نظریههای زبانی ف.آغازده، ب.چوبانزاده و ... می پردازد و با عدم رد این نظریات وی از دو گونه زبان در آزربایجان یاد می کند گونهای که در عصر XI ایجاد شده و طی پروسه زمانی با ظهور و نابودی فرهنگها و زبانهای ایغور و اورخون تماماً از بین رفته و زبان ترکی نابود گردیده است و گونه دوم نیز زبان آزربایجانی جدید می باشد را خاطرنشان میکند.
دمیرچیزاده برای ریشهتراشی کاملاً متفاوت برای زبان جدید آزربایجانی و مسقل از زبان ترکی ادعا می کند که زبانها از ریشهای بسیار متفاوت از هم می باشند و برخلاف نظریان پان ترکیستها زبان ترکی نه از زبان مادر واحدی شکل گرفته بلکه زبانها(الخصوص زبان ترکی) از شاخههای مختلفی به سمت ایجاد زبان واحدی در حرکت بودهاند. او در جائی می نویسد که اساس نظریات پان ترکیسم بر اساس زبان واحد مادر می باشد که عملاً این نیز نمی تواند صحیح باشد. او می نویسد که زبان آزربایجانی متفاوت از ریشه زبان عثمانی بوده و روند کاملاً متفاوتی را طی کرده است و زبانی کاملاً متفاوت می باشد. دمیرچی زاده با آوردن نظریات متعددی از لنین، مارکس – انگلس، استالین سعی در ریشهتراشی برای زبان جدید آزربایجانی را در پیش میگیرد و ادعا می کند که زبان جدیدی آزربایجانی متمایز از زبان ترکی بوده و در عصر 13 با پیوند زبان فارسی و عربی و زبانی محلی شکل گرفته است؛ البته وی نامی از زبان محلی و ویژگیهایش را بر زبان نمی آورد.
بر اساس سیاستهای مستمعره سازی و سلطه طلبی روسی بود که کلمات ترکی به مانند سایاق، قولای، وارماق، دیشاری، کؤی، اکمک، یابانجی و ... که به وفور در مطبوعات سالهای 1920 تا 1940 کاربرد داشت در سالهای 1940 تا 1960 به عنوان کلمات بیگانه ترکی معرفی نموده شد حتی سیاست مستمعره سازی زبانی – فرهنگی در سالهای 1950 تا 1953 به جائی رسیده بود که زبانشناسان داخلی سمپاتی روس و نویسندگان روس سخن از بایدی ترجمه کتاب "دده قورقود" و عدم وابستگی معنوی این کتاب با ترکان آزربایجان را به میان آورده بودند به نظر آنان کتاب دده قورقود به زبان ترکی نوشته شده و جزء عایدات معنوی ترکها بوده است و کوچکترین ارتباطی با زبان آزربایجانی ندارد.
بسیاری از زبانشناسان و محققین وقت ترکستیز نیز برای زبان جدید آزربایجانی و تمایز هر چه بیشترش با زبان ترکی دست به تحریر کتب و مقالات متعددی نموده بودند که از جمله اشخاص یاد شده میتوان به و.آسلان اوف اشاره کرد وی در کتابی می نویسد که: وجود لغات ترکی در زبانهای آزربایجانی و زبان ترکی ناشی از ارتباط مابین این دو زبان طی پروسههای زمانی میباشد و به سبب توسعه و گسترش زبان آزربایجانی لغات دیگر مشابهی وارد زبان آزربایجانی شده بود در حالیکه همان لغات در زبان ترکی باقی مانده است. وی در سال 1937 مسئله وجود زبان ترکی در آزربایجان و ارتباط با زبان ترکی عثمانی را به زیر سوال می برد و با پیش برد نظریههای متعددی سعی در اثبات تمایز مابین زبان ترکی و زبان آزربایجانی از بعد ریشه ، گرامر ، لغات، ساختار و ...نموده اقدام به نشر آثار متعددی می کند که در اکثر آثارش از وجود دو زبان ترکی و زبان آزربایجانی متمایز از هم به وفور یاد میکند.